بسم الله الرحمن الرحیم-قبل از هر چیز از درک ناقص وبد فهمی خودم از مقاله سر دبیر محترم بوسنی ریویوعذر میطلبم- این مجله هنری به نظرمیرسد که یک مسابقه شعری بعنوان ": فاتح: ترتیب داده است وبه نظر حقیر اگر شهید فاتح میگذاشت بسیار بهتر بود- -که اقای انتونی کاله شو": برنده این مسابقه شده است شعر ایشان کامنتهای طنز امیز ودردوارزیادی داشته است امید دوستان چناچه مایل باشند کامنت خود راهم در این بلاگ بگذارنند- که چند انار من باز گو میکنم-اقا ویاخانم جوده- یک تلنگر به عقل وفکر بیشتر یک داستان کوتاه تا شعر - این شرایط را میبایست انتظار داشت کشور ما بیشتر بدنبال پول است تا هنر- فردی بدون اسم- یک قضاوت هنری واحساسی- افرین – باز هم نکرار کنید کتابها ازان صحبت خواهند کرد ولی در نزد شما یک گرامر دان هست-نور سلطان میر اقا- شعری که بیسواد ها یکبار بشوند وبفهمند شعر خوبی نیست- طرفداران اقای لاجنیوس وبعد ازایشان همچمنان به بعد باید به اکادمی دانشگاه برگردند تا بفهمند انها چیستند یک فصاحت تکراری- یک روش فرسوده شده شعر خوبی است بیشاز اشعار کتاب های درسی با بیان بد گرچه منرا درخشان نکرد از نظر انتقاد ساختمانی یک شعر درخشان ازنوع- فضاحت اروپای شرقی استالینیستی- فرد دیگر -حیدر اباد رادرنظر بگیرید- فرد دیگری- به کوله پشتی که برچسب الله بر پشت ان است اعتماد داشته باشید- مقاله سردبیر خطابه های طنز امیز ودردساز برای فاتح رویائی ارسال شده است بخوانید که مانند غرش گلوله توپ است به سمت خداوندی که که زمانی نیاز به اودارید شما را شفا نمیدهد! نمیتوان با قاطعیت گفت که فاتح کچا است. او کیست .یا چکار میکند- ولی بسیار مبرهن است که بزرگترین پیروزی او دران استکه سخنگویان ایشان به ان جناب بسیار معتقد هستند وبااو شروع وهمراهی میکنند فاتح اساس وحدت همه چیز برای سخنگویانش است- حتی زمانی که تاثیراتش از دست رفته ان جاده طلائی اش دریک دنیا زدگی تراژدیکی فروریخته- ما همچنان مشعوف از انهمه هنرمندی ان جوهر ناب این کار فراموش نشدنی وبسیار ممتاز ایشان هستیم- از مجموعه شعر فاتح- خطاب به فاتح- ما اشتیاق داریم که بدانیم تو کجا هستی—طوفان قدرتاش ازان خوداش هست-او سگانی که از جاده پربرف کوهستانی راکه عبور کنند میترسند رسوا کرد انهائیکه درحالیکه نشسته خمیازه میکشند بادشمن در ذهن با پنچه هایشان میجنگند او رد برق کوهستان شلاق میزند به برف چون شلاق کره سازان- ما چون مریضانی که به بوکشیدن کره حسیاست وتنفر داریم-= به چهرما ولبان ما نگاه نکنید که که انان پاره پاره درحالیکه میبایست خند ه باران میکردند- ما به اعتبار وخاطر ریشمان زنان ما مارا نمیبوسند- ما هم انها را هیچگاه با خود همراه نمیکنیم-ما امروز بیش ا زهمه زمانها تنها هستیم- ماد رتنهای هیچگاه افراد شایسته ای نبودهایم-= روسا گذشته ما را همسایگان ما را- معشوقه های سابق مارا ندا دهید-ادامه دارد